توی یه بار نشستم که یه پسره اومد تو و اومد کنار من و گفت: زندگی من مزخرفه! من کارت اعتباری طلاییش رو دیدم و دیدم چه جوری به مردم توی اتاق نگاه می کرد.نگاه کردم به صورتش،چه صورت خوبی... بعد بهش گفتم: نگاه تو به زندگی مزخرفه!
اون نگاهی داره که باعث میشه کتاب ها شروع به خوندن کنن
اون نگاهی داره که باعث میشه بیفتی روزانوهات
اون توی بانک پول داره تا راضی باشه
تو میتونی فکر کنی اون خیلی راحت زندگی میکنه
مثله عاشقا توی ساحل-مشکلت چیه؟
-وقتی که تو اونجا نشستی با چیزهای بیشتر مشکلت چیه؟
موقعی که تو داری فکر میکنی که کجا باشی
تو دوست داشتی که مثل من زشت بودی؟
تقصیر رو بنداز گردن دخترها که میدونن چیکار کنن
تقصیر رو بنداز گردن پسرا که به زدنت ادامه میدن
تقصیر رو بنداز گردن مامانت واسه چیزهایی که گفت
تقصیر رو بنداز گردن بابات اما تو میدونی که اون مرده
تقصیر رو بنداز گردن دخترها
تقصیر رو بنداز گردن پسرا
زندگی میتونه سخت باشه ولی تو شکست نخور
از هر روز پیچیده تر کردنش
تو میتونی زن و بچه داشته باشی،یه زندگی عالی کوچولو
اما اونو به خاطر یه بطری شراب از دست بدی
مثل یه بچه تو سمجی- مشکلت چیه؟
همیشه دنبال یه تبر برای اذیت کردنی- مشکلت چیه؟
موقعی که تو داری فکر میکنی که کجا باشی
ما داشتیم آرزو میکردیم که شبیه تو بودیم
تقصیر رو بنداز گردن دخترها که میدونن چیکار کنن
تقصیر رو بنداز گردن پسرا که به زدنت ادامه میدن
تقصیر رو بنداز گردن مامانت واسه چیزهایی که گفت
تقصیر رو بنداز گردن بابات ولی تو میدونی که اون مرده
تقصیر رو بنداز گردن دخترها
تقصیر رو بنداز گردن پسرا
اون نگاهی داره که باعث میشه کتاب ها شروع به خوندن میکنن
اون نگاهی داره که باعث میشه بیفتی روزانوهات
اون توی بانک پول داره تا راضی باشه
تو میتونی فکر کنی اون خیلی راحت زندگی میکنه