نمیدونم آیا هیجوقت بهت بگم این ماجرا رو
حتینمیدونم آیا فرصتِش پیش مییاد برامون
نمیدونم هیچوقت ببینی این جور لرزیدن ِ من رو
نمیدونم هیچوقت بتونم باز کنم در ِ [روحَم] رو برای ِدیگری
واژههای تلخ، پر از خشم، و راههای زیرکانه
برای یافتن راه نفوذی1به ضعیفترین جنبههای من
(۲ بار)
.
نمیتونم بفهمم کجاست حقیقت
یادممییاد دیدنش رو تو چشمای تو
اما بعدش، آه بعدش، واژههای تلخ ِتو
وقتی میدونستی پنهان نمیکنم خودم رو
تو ... تو ضربهزدی به روحَم
عمیقتر از این نمیتونستی [ضربهبزنی] به درونَم
ضربهزدی به روحَم (ضربهزدی به روحَم)
و گریستم، گریستم به خاطر ِ [تو]
واژههای تلخ، پر از خشم، و راههای زیرکانه
برای یافتن راه نفوذی به ضعیفترین جنبههای من
(۲ بار)
.
الان فقط یه حرف مونده واسه گفتن ِ من
فقط یه حرف مونده واسه گفتن: چرا؟
واژههای تلخ، پر از خشم، و راههای زیرکانه
برای یافتن راه نفوذی به ضعیفترین جنبههای من
(۴ بار)
.
.
.
.
.
الان فقط یه حرف مونده واسه گفتن ِ من
فقط یه حرف مونده واسه گفتن: چرا؟
1. واژه-به-واژه: کلیدی