تو کودکی عاشق ِ باران1
من زنی جامانده از خود
زندگی ادامه داشت،حتی اگر ندیدهبودی، نمیخواستی مرا
اما دیگر این قدر دوست نداشتم خودم را
برمیآمد آفتاب،حتی اگر انتخابَت من نبودم، اگر گفته بودی نه
اما دیگر این قدر لبخند نبود برلبان ِ من
ناگهان آمدی در خیالِم، چراغانی کردی [خیالَم]
گاهی در شگفتَم چطور این طور خوش است قلبَم؟
تو کودکی برابر با همهٔ قلبَم
من مردی در تصور عاشق بودن
زندگی ادامه داشت،حتی اگر ندیدهبودی و نمیخواستی مرا
اما دیگر این قدر دوست نداشتم خودم را
برمیآمد آفتاب،حتی اگر انتخابَت من نبودم، اگر گفته بودی نه
اما دیگر این قدر لبخند نبود برلبان ِ من
ناگهان آمدی در خیالِم، چراغانی کردی [خیالَم]
گاهی در شگفتَم چطور این طور خوش است قلبَم؟
1. قسمتهای با حرفهای معمولی را خوانندهٔ زن، قسمتهای با حرفهای کج را خوانندهٔ مرد و قسمتهای پررنگشده را دوخواننده با هم میخوانند.