دل دیوانه ام از من اطاعت نکرد
قبلا کجا بود و الان کجاست
اگر خواستی خورشید شو و من را بسوزان
باران شو و من را به گریه بنداز
عقلم یه جا و احساساتم جای دیگری است
خورشید شو و من را بسوزان
بارانم شو و مرا به گریه بنداز
عقلم جایی و احساسانم جای دیگری است
باد من را به این روز انداخت
این زندان خوشبختی من را در این قفس انداخت
خورشید شو و من را بسوزان
بارانم شو و مرا به گریه بنداز
زنجیر های قلبم دیگر در دستان توست
خورشید شو و من را بسوزان
بارانم شو و مرا به گریه بنداز
زنجیر های قلبم دیگر در دستان توست
نه جدایی اصلا من را به گریه نمی اندازد
پشیمان بودنم تنفر و خشم نخواهد شد
حسرتی تلخ تر از تو پیدا نخواهد شد