بهار و تابستونم به زمستون تبدیل شد
من جاهل بودم و چیا کشیدم
عمرم بیهوده گذشت، بیهوده
به یه خواسته ام نتونستم برسم
من شاگردم، دردام اوستا
زبونم به دوست و آشنا گله میکنه
این جان با بدنم قهر کرد آخرش
به یه خواسته ام نتونستم برسم
به موهام برف بارید و سفید شدن
سمت چپمو حسرت در بر گرفت
دلم دیگه ازت دست کشید
به یه خواسته ام نتونستم برسم