یک ورق از زمان داره جدا میشه
در حالی که تو من رو ترک می کنی
از زمان شروع این عشق
من از این پایان می ترسیدم
من تورو مثل یک گناه پنهان کردم
هیچ کس من و تورو نمی دید
وقتی که من از درون گریه می کردم و چشمانم می خندیدند
مثل یک گناه پنهان کردم
نه امروز و نه فردا
هیچ انتظاری ندارم
و عکس هایی که باعث می شوند به آن روزها حسادت کنم
دارند کم رنگ می شوند