چشمان به در هست گوشهایم به زنگ
اگه که بیایی آه اگه که بیای
این چه دلدادگیست این چه عشقی است
اگه که بدانی آه اگه بدانی
اون موقع که حسرت تو، من رو از خواب می پروند
از روی ناچاری پنهان کردم
ترس از دست دادن تو رو
اگه که بهش غلبه کنم آه اگه که بهش غلبه کنم
زیر پات گذاشتن تموم عمرم رو
مثل اشک از چشمام سرازیر شدنت رو
دیوانه وار دوست داشته شدنت رو
اگه که ببینی آه اگه که ببینی
اون موقع که حسرت تو ،من رو از خواب می پروند
از روی ناچاری پنهان کردم
ترس از دست دادن تو رو
اگه که بهش غلبه کنم آه اگه که بهش غلبه کنم