به آینه نگاه می کنم
خودم را می بینم،در خودم نمی گنجم
برای آرزوهایم به فضا نیاز دارم
و باید در رویاهایم شیرجه بروم
می دانم به محض رسیدن
همه چیز امکان پذیر است
زیرا هیچ کس پنهان نیست
در فراسوی نادیدنیها
مردان شجاع و خردمند باهم روی اسب می آیند
(ترجمه ی انگلیسی متن بالا)
چشمانت را ببند
فقط درک و احساس کن
این واقعیت است و رویا نیست
من در تو هستم و تو در من هستی
زمان آن رسیده
زنجیرهای زندگی را بشکنی
اگر ادامه دهی(شکستن زنجیرها را)خواهی دید
که فراسوی واقعیت چیست
پادشاه،خشمگین نباش
و بیاد داشته باش شرارت ها را برای همیشه
نگاه کن شهر مقدس متروکه شده
(از)سیون،بیابانی درست شده
و اورشلیم بیابان شده
خانه ی تقدس و جلال تو
(ترجمه انگلیسی متن بالا در ادامه اومده)