تو دوست نداری که زندگی تو سایه ها باشه
اما به من هم اجازه نمیدی که یه روشنایی کوچک بتابونم
من میخواستم مشکلات تو رو از بین ببرم
ولی انگار
هر چقد که من بیشتر صبر میکنم
تو بیشتر بی خیال میشی
و من متوجه ام که تو بهتره بذاری یکی دیگه عاشقت بشه
یا اینکه به تنهایی خودت رو پیدا کنی
بهم بگو که واسه چی همه ی برنامه ها و نقشه های خوبی که میکشم
توسط تو غیر ممکن و نابود میشن
و خیال های پاک من هیچ وقت تموم نمیشن
اون طوری که خودم میخوام
اگه با هم درباره ی آینده صحبت نکنیم
اونوقت من باید تو رو تا دل سیاهی دنبال کنم؟
آره،و آیا وقتی قلب من داره میشکنه،این سکوتت تو رو سرد و خونسرد نگه میداره؟
بهم بگو که واسه چی همه ی برنامه ها و نقشه های خوبی که میکشم
توسط تو غیر ممکن و نابود میشن
و خیال های پاک من هیچ وقت تموم نمیشن
اون طوری که خودم میخوام
به نظرم میرسه که بعضی از دوستای خوب تو رو دیدن که دیگه بهم پشت کردی
انگار که تو فقط دنبال چیزهایی هستی که نمیتونی داشته باشی
بهم بگو که واسه چی همه ی برنامه ها و نقشه های خوبی که میکشم
توسط تو غیر ممکن و نابود میشن
و خیال های پاک من هیچ وقت تموم نمیشن
اون طوری که خودم میخوام