شعر درمون نیس دردیه معجون
از غم و خشم و جنون
معدوم
اونکه میبازه سرو تو هنر پس
معلومه
محصول فاسد مزرعه حاصل کار یه مشت فاسد مقصود
پول
مشکوک
مسئول
معشوق
مشتری
موردی مصرفی
دولت
مقروض
ملت
مغضوب
کاسب حرمت داره اونکه میدوشتت فرضش این که گاوی
گف نقشت چیه رهبری؟
گفتم نه بگو آقای راوی
چش و چالا از اسید له
بیچارهای تو مسیر مه
مشق مرگ
اشک سرد
رد خون
رو ورق
پشتو نگاه نکن برنگردد
فامیل من بود اونکه بیجون تا پشت میله رفت و سر داد
تکلیف ما با خون تو خیابون روشن میشه، سردار!
نه بدن ضعیف از تزریق
نه بزل و بخشش نه تشویق
تاریخ بخونه شرح حال مارو
فردا بشنون این واژههارو
بشمار!
بدن بچههای بیکفن تو نیزارو
بشمار!
صدای کارگر عزادارو
بشمار!
گلوی بریدهی بیآزارو
زندگی رو طناب، ته دره، این و اونو بنداز تا نیفتی
نصف دیگش زیر حلقهی دار و بن بست بند و شام مفتی
فردا این جوجه زامبیا از تخم دران شاخن برات
دستت داره دور گردنا، اون دستا هم دارن برات
لیلامون بورسیه نداشت، پدرش بیزنس روسیه نداشت
از جیب ضعفا نزد و خونه و مغازه، ارثیه نذاشت
محسن ما کف دستش خطخطی بود از کار بیدستکش
لات اجارهای نبود خم شه کرنش کنه پیش هر ...
پیشکشتون سینه سوراخ و استخونا شکسته، سر گل داد
سیره به وقتش سهمشو خورد و گشنه رو جلو گلوله هل داد
سهم من یه باک بنزینه شانس مدد کنه، خرجی بدنت
صبر من تیزه رو زمین، ضعیف کشتی، خوردی زدنت
دستامون که گره شه به هم، سیل بغض ملت رها شه
حکم ماس مشت اول انگشت وسط روی ماشه
نه وقت مرثیه پرثیه هست تفنگو پر کن از خشم کوچه
ترک تحصیل
تلخ تحقیر
طرد و تحمیل
بی صداها رو صدا کن!
پاپتیهای بیفردا رو
بشمار!
مغز پاشیده زیر پا رو
بشمار!
گوله تو گلبرگ «پویا» رو
بشمار!
خالد احمد رضا
آرمین آرین حسام
ساسان نیکتا امیر
پژمان میلاد عدنان مجبتی
حسن کاوه
یونس جبار
سلمان عُمران
پر کینهام رو به دشمنی که غاصب آزادی منه
مسئلهی اول و آخر عدالت،
آزادی میهنه