خیال پشت خیال
دلم برات تنگ شده
و این رنج از بین رفتنی نیست
و هر روز خیالبافی می کنم
و آروم به سمت تو می دوم
اما تو ، تو دیگه منو نمی شناسی
بعد از او موقعی که تو رو واقعا گم کردم
و یه فرشته ی تنهام در کنار تو در حالی که دارم بوسه هاتو فراموش می کنم
و بدون لبخندی بهش می خندم
حسرت هام تو تختخواب اون جا می مونه
و بدون اینکه بخندم عذاب می کشم
چون که اون آخرین نفسمو می گیره
با گذشت زمان آروم می شم . و اشکهام تو رو بهم برنمی گردونن
و با تمام ضرباتی که می زنم
اون منو رها نمی کنه
اون به درستی منو تو رو نمی شناسه
و تو، در این لحظه دنبال من نیستی
در حالی که من دارم دنبالت می گردم
چرا امشب انقدر طولانی رهات کردم
و بدون لبخندی بهش می خندم
حسرت هام تو تختخواب اون جا می مونه
و بدون اینکه بخندم عذاب می کشم
چون که اون آخرین نفسمو می گیره
و بدون لبخندی بهش می خندم
حسرت هام تو تختخواب اون جا می مونه
و بدون اینکه بخندم عذاب می کشم
چون که اون آخرین نفسمو می گیره