چشمانت خیس خیس هستند
از خجالت) سرت را خم نکن
جدایی افتخاری (برای من) ندارد، آه
برای من ناراحت نباش
از حالا به بعد، اسمت را هر چهل سال یکبار {به ندرت} بیاد می آورم
آن چه را که در تو گم کرده بودم، در دیگری جستجو می کنم {می یابم
برای من ناراحت نباش
برای من ناراحت نباش
عشقم هیچگاه زندگی نکرد {عشقم هیچگاه فرصت زندگی کردن نیافت
گریه کردن کار من است {انگار گریه کردن وظیفه من شده
عمری تباه شد، آه
گریه کردن کار من است {انگار گریه کردن وظیفه من شده
برای من ناراحت نباش
برای من ناراحت نباش