سالهاست بدون اینکه متوجه باشم اجبارها رو جمع آوری کردم
نتونستم از هیچکدوم جدا بشم چون نمیخواستم کسی رو برنجونم
هر چه که به تعدادشون اضافه شد روزگارم هم سخت تر شد
گاهی اوقات دروغ گفتم
گاهی هم حقیقت رو انتخاب نکردم
اما وقتی با خودم صحبت میکنم من واقعا آدم بدی نیستم
گاهی اوقات دروغ گفتم
گاهی هم حقیقت رو انتخاب نکردم
اما وقتی که با خودم صحبت میکنم در واقع هیچ آدم بدی نیستم
من آدم بدی نیستم
ولی فقط سکوت رو میشناسم
چند کلمه خوب درونم مونده که به من تعلق داره؟
من آدم بدی نیستم
ولی فقط سکوت رو میشناسم
باور کن کلمات زیاد خوبی درونم پیدا می کنم که متعلق به منه
تجربیاتم رو هر وقت که به ذهنم رسید بیان کردم
در حیقیقت اکثر مواقع خیلی چیزها درونم انباشته کردم
هرچه هم که به تعدادشون اضافه شد غصه هام دردناکتر شد
میخواستم تصورات شادی داشته باشم
گاهی اوقات هم ناراحتیم رو پنهان کردم
اما وقتی با خودم صحبت میکنم واقعا آدم بدی نیستم
میخواستم تصورات شادی داشته باشم
گاهی اوقات هم ناراحتیم رو پنهان کردم
اما وقتی که با خودم صحبت میکنم در واقع هیچ آدم بدی نیستم
این چندمین باره که صبرم لبریز شده
اونهایی که باید بدونن میفهمن که من هیچوقت شاد نبودم
من آدم بدی نیستم
ولی فقط سکوت رو میشناسم
چند کلمه خوب درونم مونده که به من تعلق داره؟
من آدم بدی نیستم
ولی فقط سکوت رو میشناسم
باور کن کلمات زیاد خوبی درونم پیدا می کنم که متعلق به منه
من آدم بدی نیستم
ولی فقط سکوت رو میشناسم
چند کلمه خوب درونم مونده که به من تعلق داره؟
من آدم بدی نیستم
ولی فقط سکوت رو میشناسم
باور کن کلمات زیاد خوبی درونم پیدا می کنم که متعلق به منه
من آدم بدی نیستم