اول از همه
من می خوام هر چی به ذهنم میاد رو بگم
من از اتفاقایی که افتاده عاصی شدم
از اتفاقایی که افتاده
دوما
لازم نیست به من بگی که به نظرت چی برام خوبه
من کسی ام که کشتی زندگی خودم رو هدایت می کنم، من ارباب دریای زندگی خودم هستم
ارباب دریای زندگی خودم
من از جوانی خورد شدم
در تلاش برای همرنگ جماعت شدن
شعرم را برای افراد خاصی نوشتم
اون نگاهایی که به من شد، روحم رو تکون داد، تنمو لرزوند، احساس کردم
از غم دل خودم می خونم
پیام من رو با تمام وجود دریافت کن
دارم درسایی که از زندگی گرفتم رو میگم
زیبایی رو ببین از میان...
درد!
تو از من یه آدم با ایمان و امید ساختی
درد!
تو منو کوبوندی و از اول منو با ایمان و امید ساختی
درد!
من گلوله ها رو مثل قطرات بارون شلیک می کنم
شانس من، عشق من، خدای من، اینا به وجود اومدن از...
درد!
تو از من یه آدم با ایمان و امید ساختی
سوماً
به کسایی که بالا سرمونن دعا کن
تمام اون نفرتی که تو شنیدی روحت رو تبدیل به یک کبوتر کرده
روحت اون بالابالاهاست
من داشتم خفه می شدم تو اون جمعیت
انگار تو تخیلات زندگی می کردم
و مثل خاکستر به سقوط می کردم
امیدوار بودم که احساساتم غرق بشن
اما هیچ وقت نشدن، برا همیشه زنده موندن، ته نشین شدن و دوباره بالا اومدن
مهارشون کردم، محدودشونکردم
تا جایی که شکستن و مثل بارون ریختن
مثل بارون مثل...
درد!
تو از من یه آدم با ایمان و امید ساختی
درد!
تو منو کوبوندی و از اول منو با ایمان و امید ساختی
درد!
من گلوله ها رو مثل قطرات بارون شلیک می کنم
شانس من، عشق من، خدای من، اینا به وجود اومدن از...
درد!
تو از من یه آدم با ایمان و امید ساختی
و در آخر
قسم به آتش و شعله هاش
تو آینده هستی، خون درون رگ های من
خون درون رگ های من
اما هیچ وقت نشدن، برا همیشه زنده موندن، ته نشین شدن و دوباره بالا اومدن
مهارشون کردم، محدودشونکردم
تا جایی که شکستن و مثل بارون ریختن
مثل بارون مثل...
درد!
تو از من یه آدم با ایمان و امید ساختی
درد!
تو منو کوبوندی و از اول منو با ایمان و امید ساختی
درد!
من گلوله ها رو مثل قطرات بارون شلیک می کنم
شانس من، عشق من، خدای من، اینا به وجود اومدن از...
درد!
تو از من یه آدم با ایمان و امید ساختی