تو منو محاصره کردی،
حس اینو میده که در حال غرق شدنم و نمیخوام برای هوا بیام بالا.
همه چیو از دست دادم، خودمو داخل /آب/ پرت کردم وتو منو گرفتی وقتی هیچ کس اونجا نبود.
خب تو میتونی هرچی رو که لازم داری بگیری، هوایی که نفس میکشم رو بگیر
من هرچی رو که دارم میدم/می بخشم/.
هر چی رو که از دست بدم،
به طریقی توسط تو بازگردونده می شه که خودتم نمیدونی /هیچ کس نمیدونه،کی میدونه/
چون من نمیتونم بدون تو «باشم»
وقتی که تو خیلی نیازم داری اونجا خواهم بود
هر موقع تنهایی اونجا خواهم بود
با هم آیا پیر میشیم؟
نمیتونم ترکت کنم
نمیتونم ترکت کنم،
نه.
هیچ هوایی دور و بر من نیست، وقتی انقد نزدیک میشیم ولی هیچ جایی نیست که من بخوام برم
اگر همین احساس رو پاشته باشی مثل یه راز مخفیش میکنی و میذاری برای دونستنش بمیرم/میخواد بدونه که معشوقش هم اشتیاقی داره؟ ولی اون بروز نمیده/
چون بی تو نمیتونم باشم
وقتی منو خیلی نیاز داری اونجا خواهم بود
هر موقع تنها باشی پیشت خواهم بود
آیا با هم پیر میشیم؟
نمیتونم ترکت کنم
نمیتونم ترکت کنم
تو راه خروجی/فرار/ منی
تو راه گذر منی /راهگشا/
و من نمیتونم، نمیتونم نداشته باشمت
تو راه خروجی/فرار/ منی
تو راه گذر منی /راهگشا/
و من نمیتونم، نمیتونم نداشته باشمت
پس اونجا باش وقتی بهت خیلی نیاز دارم
پیشم باش هر وقت که تنها بودم
آیا با هم پیر میشیم نمیتونم ترکت کنم
نمیتونم ترکت کنم
وقتی که تو خیلی نیازم داری اونجا خواهم بود
هر موقع تنهایی پیشت خواهم بود
آیا با هم پیر میشیم؟
نمیتونم ترکت کنم
نمیتونم ترکت کنم،
نه.