خیلی خوبه که زیر باران اشکهات به نظر نمیان و دیده نمیشن
انگار که یه چیز خوب میتونه برای همه دردت نقش بازی کنه
هیچ شانس آخری نیست که قول بدی هیچوقت دوباره اشتباه نمیکنی
فقط درد شیرینیه که از پشت تماشات میکنم که میری
وقتی رفتنت رو تماشا میکنم
و حالا رفته ای و این مثل پژواکی در ذهنمه
و هر کلمه حرفی که زدی به یاد میارم
خیلی بی رحمانه است که هیچوقت نمی فهمی چه راه هایی رو امتحان کردم
خیلی سخته که وقتی از درون احساس ویران شدن می کنم لبخند ساختگی ای بزنم
و حالا رفته ای و این مثل پژواکی در ذهنمه
و هر کلمه حرفی که زدی به یاد میارم
هیچوقت نبودی
و هیچوقت هم مال من نمیشی
نه هیچوقت هیچوقت نبودی
و هیچوقت هم مال نمیشی
برای اولین بار هیچ قدردانی ای توی چشمهات نیست
و بادهای سردی که به صورتم میخورن و تو رفته ای
و داری میری،میری
و گاهی هیچ کمکی ندارم
آرزو کردن فایده ای نداره
چون تو طوری که آرزوش رو دارم،منو نمی بینی
چون تو هیچوقت نبودی و هیچوقت هم مال من نمیشی
نه هیچوقت نبودی و هیچوقت هم مال من نمیشی
لحظه ای هست که از هر دفعه که هم رو ملاقات میکنیم استفاده کنم
ولی همیشه ازم میگذری
ولی هیچوقت مال من نبودی و هیچوقت هم مال من نمیشی
نه هیچوقت مال من نبودی و هیچوقت هم نمیشی
لحظه ای هست که از هر دفعه که هم رو ملاقات میکنیم استفاده کنم
ولی همیشه ازم میگذری
ولی هیچوقت مال من نبودی و هیچوقت هم مال من نمیشی