عجیبه خیلی عجیبه
در حالی که خیلی نزدیکه، خیلی دوره
تو معشوقی داری که
احتمالا مال منم خواهد بود
تقسیم های پنهان
مثل یه راز هستیم
تمام سرگذشت ها
تموم میشه عشقی که تموم خواهد شد
ما تو راهی که افتادیم میریم
به خوردن یه قهوه دعوت میکنم
یا به چایی ساعت پنج
منتظر یه جرعه از گپ زدن هستم
خیلی عیبه؟
دعوتم مناسب نبود نه؟
همه چیز اینقد سخته
عمق جان من تورو خیلی دوست دارم
منم فرض میکنم تو به یه راه طولانی راهی شدی
خودمو سرزنش میکنم، چه کارایی میتونم بکنم
به همه ی خاطره هام عرض احترام میکنم
اما فراموش نمیکنم، چرا باید فراموش کنم