Bad Blood [Persian translation]

چون كه عزيزم،الان ما خون بد داريم

تو ميدوني كه اين يه عشق عصباني بود

پس به چيزي كه انجام دادي نگاه كن

چون كه عزيزم ما الان خون بد داريم

الان مشكل داريم

و فكر نمي كنم بتونيم حلشون كنيم

تو از ته بريدي

مجبوري كه اين كار رو كني؟

فكر مي كردم كه تو مي توني قابل اطمينان باشي

مجبور بودي كه چيزي رو كه مي درخشيد رو تباه يا نابود كني؟

الان همش پوسيده

مجبور بودي جايي كه ضعيف بودم منو هل بدي؟

عزيزم من نميتونستم نفس بكشم

و از ته تميزش كردم

نمك روي زخم مثل اينكه تو داري به من مي خندي

اين غمگينانه ست

درباري اوقات خوش فكر كني

تو و من

تو فكر كردي ميتونيم خوب باشيم؟

هنوز از چاقو هات زخمايي روي كمرم دارم

پس فكر نكن كه همش توي گذشته ست

اين جور زخمايي كه ميمونن

الان به همش عميقاً فكر كردي؟

همه ي اين چيزا به خودت بر خواهد گشت

و زمان ميتونه ترميم كنه و اين نه

پس اگه توي راه من اومدي

فقط نكن

كمك هاي گروه نميتونه جاي گلوله ها رو درست كنه

تو فقط براي ظاهر ميگي متاسفي

اگه اين جوري زندگي كني،اونوقت با ارواح زندگي مي كني

اگه اينجوري زندگي كني،خونِت سرد ميشه