Verse 1
خیلی سریع تو رو واسه خودم انتخاب کردم
فکر کردم در یک عصر سرد، میتونم به دنبالت قدم بردارم
اجازه دادی گذر سال، احساسم رو به تو کم رنگتر کنه
(احساسم به تو)
ولی هر بار که با هم صحبت میکنیم
تک تک اون کلمات، واسه این لحظه مقدمه چینی میشه
باید خودمو قانع کنم که من اینو نمیخوام
هر چند که میخوام (هر چند که میخوام)
همنوايي
میتونی قلبم رو بشکنی و به دو نیم کنی
اما وقتی درمان شه، دوباره برای تو میزنه
میدونم که گستاخیه، اما حقیقت داره
همنوايي
دلم میخواد بغلت کنم حتی وقتی که نباید اینکارو کنم
وقتی کنار یکی دیگه دراز میکشم
تو توی فکرمی و نمیتونم از ذهنم بیرونت کنم
اگه میتونستم عشق رو از نو شروع کنم
میدونم که بر میگشتم پیشت
میدونم که بر میگشتم پیشت
میدونم که بر میگشتم پیشت
بيت 2
ما هیچوقت درست انجامش ندادیم
صحبتهای گذشته رو توی ذهنم مرور میکنم
روی هر کلمه بارها فکر میکنم و از این کار متنفرم
چون من همچین آدمی نیستم
اصلا فایده این مخفی کاریها چیه؟
همه میدونن که ما عشقی ناتموم داریم
و اگه اینو نمیگفتم حسرتش رو میخوردم
این عشق، اونی نیست که میتونست باشه
همنوايي
میتونی قلبم رو بشکنی و به دو نیم کنی
اما وقتی درمان شه، دوباره برای تو میزنه
میدونم که گستاخیه، اما حقیقت ه
همنوايي
دلم میخواد بغلت کنم حتی وقتی که نباید اینکارو کنم
وقتی کنار یکی دیگه دراز میکشم
تو توی فکرمی و نمیتونم از ذهنم بیرونت کنم
اگه میتونستم عشق رو از نو شروع کنم
میدونم که بر میگشتم پیشت
میدونم که بر میگشتم پیشت
میدونم که بر میگشتم پیشت
بر میگشتم پیشت
بر میگشتم پیشت
اتفاقات گذشته حرکت درستی نبود
اما بر میگشتم پیشت
میدونم که بر میگشتم پیشت
همنوايي
میتونی قلبم رو بشکنی و به دو نیم کنی
اما وقتی درمان شه، دوباره برای تو میزنه
میدونم که گستاخیه، اما حقیقت داره
دروغ نمیگم، برمیگردم پیشت
آخه میدونی، ذهنم خیلی پریشونه
و این کاریه که منو واسش مجبور میکنی
و میتونستم باهاش بجنگم، اما چه فایده؟
میدونم که بر میگشتم
همنوايي
دلم میخواد بغلت کنم حتی وقتی که نباید اینکارو کنم
وقتی کنار یکی دیگه دراز میکشم
تو توی فکرمی و نمیتونم از ذهنم بیرونت کنم
اگه میتونستم عشق رو از نو شروع کنم
میدونم که بر میگشتم پیشت
میدونم که بر میگشتم پیشت
میدونم که بر میگشتم پیشت
بر میگشتم پیشت
بر میگشتم پیشت
اتفاقات گذشته حرکت درستی نبود
اما بر میگشتم پیشت
میدونم که بر میگشتم پیشت