آه، قصّه ازونجایی شروع شد که باب میخواست پرواز کنه
پرواز مثل پرنده آرزوشه همیشه
اما اون بال نداره، خب این هیچوقت نمیشه
دوست داره پرواز کنه با عروس دریاییها
بره توی آسمون، اون بالا پیش ابرا
دلم میخواد پرواز کنم
بالوپرهامو باز کنم
یه پرنده توی آسمونم
بگم به همه که من میتونم
پرواز کنم مثل یه کلاغ
غار غار
با خودم ببرم من یه چراغ
غار غار
نخورم باز به دیوارای باغ
غار غار
نشم یه باب چلاغ
غار غار
نشه یه باب چلاغ
غار
ای کلّهتاس بیمو
صورتیِ پیفپیفو
فراریان از دستت، زنبورای تو کندو
رفیق بدقواره
بابی خیلی کار داره
برو آقای خرچنگ شیکمتو بخاره
نگاه کنید! باب اسفنجی داره پرواز میکنه
بذار تو حال خودم باشم
بذار تو حال خودش باشه
پرواز خیلی آسونه، اگه تو باهوش باشی
با هواپیما نشد، با لباس خفاشی
از تو میگیرم کمک، حالا میشم بادبادک
لجبازم و یهدنده، منم باب پرنده
ای وای! اون یه پرندهست
آرزو داره
چون من دوست تو هستم، به تو کمک فوکولم
وقتی تو پرواز کردی، دوچرخه رو بوخولم
اونجا رو ببینید! یه سفینهست
نه! یه بشقابپرندهست
نه بابا! یه هواپیماست
ای وای! اون یه پرندهست
نه! یه کلاغ زرده
یه بالن اسفنجی میتونه پرواز کنه
به دوستای نزدیکش همیشه کمک کنه
ای وای! اون یه پرندهست
حلزون شیطونو برسونه به دوستش
یا سکۀ خرچنگو بذاره کف دستش
بذار تو حال خودم باشم
بذار تو حال خودش باشه
باب همهجا رو میگرده
پلانگتون اونجا گیر کرده
زکّی..من هیچوقت گیر نمیکنم
چون که کاری ندارم
ای وای! اون یه پرندهست
اسفنج پر، پاتریک پر
اسفنج شده پرنده
پاتریک دندهبهدنده
اسفنج پر، پاتریک پر
خرچنگ داره میخنده
گاوصندوقو میبنده
گاوصندوقو میبنده؟ خب ببنده
منم میرم سراغ فرمول