وقت از نی کر شدن وقت عریان تر شدن
گم شدن پیدا شدن بی در و پیکر شدن
رد شو از هر نابلد در عبور از فصل بد
رو به این بی منظره این غزل کش این جسد
این همه بیخاطره این همه بیپنجره
خیلِ خود جلادِ تلخ، این زلال باکره
بشنو از نی های نی، بشنو از بالای نی [1]
بشنو از نی های نی، بشنو از بالای نی
تار یار ما بدار خلوت ما بی حصار
مسلخ سبزینهها جنگل بیبرگ و باد
بشنو از این زخم جان بشنو از این ناگهان
بشنو از من بیدریغ در حضور غایبان
رد شو از آوار برگ، رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زمهریر رد شو از دیوار مرگ
پر کن از می نای نی، بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ضربهها بشنو از آوای نی
وقت از نی کر شدن، وقت عریانتر شدن
گم شدن پیدا شدن، بی در و پیکر شدن
بشنو از نی های نی، بشنو از بالای نی
بشنو از نی های نی، بشنو از بالای نی
تار یار ما بدار خلوت ما بیحصار
مسلخ سبزینهها جنگل بی برگ و باد
بشنو از این زخم جان بشنو از این ناگهان
بشنو از من بیدریغ در حضور غایبان
رد شو از آوار برگ، رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زمهریر، رد شو از دیوار مرگ
پر کن از می نای نی بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ضربهها بشنو از آوای نی
وقت از نی کر شدن، وقت عاشقتر شدن
گم شدن پیدا شدن، وقف یکدیگر شدن
بشنو از نی های نی بشنو از بالای نی
بشنو از نی های نی بشنو از بالای نی