ای باغ چه شد مدفن خونین کفنانت؟
کو خاک شهیدان کفن پیرهنانت؟
تا سرب که پاشیده و تا لاله که چیده ست
در سینه و سیمای بهارین بدنانت
آه ای وطن! ای خورده به بازار شقاوت
بس چوب حراج از طرف بیوطنانت
رگبار گرفت آنگه و بارید ز هر سو
بر سینه و سر، نیزه و شمشیر و سنانت
خون که شتک زد ز پدرها و پسرها
بر صبح یتیمان و شب بیوه زنانت
همخوان نسیمم من و همگریه ی باران
در ماتم سرخ سمن و یاسمنانت