بگو چند سال داری
در سرآغاز (راه) مشکلاتت هستی
هر لحظه، بی هیچ استثنائی
اگر حسرت گذشته را بکشی
نمی دانم چند سال داری
چشمانت اشک آلود است
هر لحظه، بی هیچ استثنائی
اگر در رویای آینده باشی
راه) سفر به سوی کجاست؟)
سفر) برای مردن (فدا کردن خود) بخاطر چیست؟)
*سفر) به حذف یک حقیقت با چهار تنهایی)
باز نایست، گریه کن، گریه کن
اشک ها در گذر زمان خشک می شوند، گریه کن
!دنیا این چنین فاحشه ای است
دنیا) در آغوش تو به پایان می رسد)
باز نایست، گریه کن، گریه کن
حتی اگر صورتت خیس نمی شود، گریه کن
شاید همه این ها یک رویا باشد
رویا) در آغوش تو به پایان می رسد)
بگو چند سال داری
به اندازه همه (آدم ها) تنها هستی؟
لرزیدن نا محسوس تو
آیا فکر می کنی بخاطر سرماست؟
نمی دانم چند سال داری
تو از همه چیز مطلع هستی
تو دردها را جمع می کنی
و) آرام آرام خرجشان می کنی)
راه) سفر به سوی کجاست؟)
سفر) برای مردن (فدا کردن خود) بخاطر چیست؟)
سفر) به حذف یک حقیقت با چهار تنهایی)