مرا ببوس ، و بوسه بارانم کن
همچنانکه باشد امشب
آخرین مجال
ببوس مرا،ببوس مرا بسیار
که ترسم از دست دادنت را
آن هنگامه ی از دست دادنت را
ببوس مرا،ببوس مرا فراوان
انگار که امشب
آخرین فرصت است
مرا ببوس ، و بوسه بارانم کن
از آن ترسانم که پس از این
تو را از دست بدهم
می خواهم تو را در برم داشته باشم
تا خودم را در چشمانت به نظاره بنشینم
و تو را در کنار خود ببینم
بیاندیش که گویی فردا
در دور دست ها خواهم بود
فرسنگ ها دور از تو
مرا ببوس ، و بوسه بارانم کن
همچنانکه باشد امشب
آخرین مجال
ببوس مرا،ببوس مرا بسیار
که ترسم از دست دادنت را
آن هنگامه ی از دست دادنت را
ببوس مرا،ببوس مرا بسیار
که ترسم از دست دادنت را
آن هنگامه ی از دست دادنت را
که ترسم از دست دادنت را
آن هنگامه ی از دست دادنت را
(سراينده ی اثر Consuelo Velasquez)