عشق یک پرنده ی آزاده
بعضی وقت ها اگه بخوای هم نمیتونی بگیریش
پر و بالت رو باز کن
بزار ترسها اون طرف بمونه
من و تو ابدی بشیم
هر روز صبح در کنار تو بیدار بشم
چشمام با تو باز بشه
عمرم رو با عمر تو یکی کردم
بزار در تو گم بشم
شادی در این داستان وجود داره
اگر تو باور کنی ، پیدا میشن
به من تکیه کن خواهش میکنم نترس
این داستان آخرش خوبه
تو هم توی فردای من هستی
منو باور کن خواهش میکنم نترس