معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
که موهای خیست را خدایان
بر سینه ام میریزند و مرا خواب میکنند
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
که موهای خیست را خدایان
بر سینه ام میریزند و مرا خواب میکنند
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
که موهای خیست را خدایان
بر سینه ام میریزند و مرا خواب میکنند
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
که موهای خیست را خدایان
بر سینه ام میریزند و مرا خواب میکنند
یک روزمی یک روزمی که روی شانه ی تو خواب میبردم
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
تو شانه بزن تو شانه بزن تو شانه بزن
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
هنگامه ی منی .. کنند اگر همه میبینند
که تو نگار گلوگاه پنهانی منی
میخوانم میخوانم میخوانم
تو خواندن منی تو خواندن منی تو خواندن منی
باران که میوزد سوی چشمانم
باران که میوزد سوی چشمانم
باران که میوزد سوی چشمانم
باران که میوزد باران که میوزد
تو شانه بزن باران که میوزد
یک لحظه من خودم را گم میکنم
یک لحظه من خودم را گم میکنم
نمیبینمم نمیبینمم اگر تو مرا نبینی من چیستم که ببینم
من نیستم که ببینم
نمیبینمم نمیبینمم نمیبینمم
معشوقه جان به بهار آغشته ی منی
هنگامه ی منی .. کنند اگر همه میبینند
که تو نگاه گلوگاه پنهانی منی
ببین تو مرا تا ته ببین
اگر تو مرا نبینی من هم نمیبینم
اگر تو مرا نخوابانی من هم نمیخوابانمم نمیبینمم
تو شانه بزن من هیچ گاه نمیخوابم از هوش میروم
دیروز رفته بودم امروز هم از هوش از هوش میروم