متوجه گذر زمان نشدم
زمان منتظر ما نماند
سرکش مثل یک بادبادک
که از دستمان رها میشود
همیشه به جلو نگاه کرده ام
بدون اینکه برگردم
چقدر عشق برای دادن داشتم
و دنیا خیلی بزرگ بود، خیلی بزرگ
در چشمان کودکانه ام
به وسط زندگیم رسیدم
چگونه از گردنه ها عبور کنم
وقتی که تمامی قله ها فتح شده اند
از کدوم دامنه برم
یک روز با فراغ بال خواهم رفت
به جزیره ام زیر باد
تا عبور زمان رو بنگرم
آروم آروم آروم
دیگر زندگی را مانند قبل نمی بینم
وقتی که همه چیز ساده به نطر میرسید
دیدن بچه ای که بزرگ میشود
بسیار قوی و در عین حال شکننده است
همیشه به جلو نگاه کرده ام
بدون اینکه برگردم
چقدر عشق برای دادن داشتم
و دنیا خیلی بزرگ بود، خیلی بزرگ
در چشمان کودکانه ام
متوجه گذر زمان نشدم