اگر این باد تغییر نیست
که بالهایم را میگشاید
آنگاه نه آن بادیست که در انتظارش هستم
نه همانیست که مرا تا آسمان خواهد کشاند
بادکی سمج نیاز دارم
که فراز دهد مرا
تا همچنان که بر آسمان جولان میدهم
این تصور کمال را مزه مزه کنم
ولی افسوس (که این جنبش) به خودی خود پدیدار نمیشود
و (من درماندهام) با این سکون مردهی مرده
که در آن نه تکه ابری دیده میشود و نه تپش قلبی شنیده
اگر این باد خوشوفتی نباشد
که با بیوزنیام جدال میکند
رخصت نخواهم داد تا زفیروس، این خداونگار بدطینت بادها
به سوی اوهام هدایتم کند
چرا که اگر عشق در آسمان نباشد
بر زمین ماندن را بیشتر دوست خواهم داشت
و اگر به این دوستان کوچکم، مورچهها, گوش بسپارم
که با تصویر دوری که از آسمان دارند
آیندهای بهشتوار برایم پیشگویی میکنند
مملو از کار وتلاش
به دور از تنهایی و در میان همپیشگان
و همپالکیهای دوست داشتنی
آنگاه خواهم توانست
راه رسیدن به خوشبختی را بیابم
ولی افسوس (که این جنبش) به خودی خود پدیدار نمیشود
و (من درماندهام) با این سکون مردهی مرده
که در آن نه تکه ابری دیده میشود و نه تپش قلبی شنیده
اگر این باد خوشوفتی نباشد
که با بیوزنیام جدال میکند
رخصت نخواهم داد تا زفیروس، این خداونگار بدطینت بادها
به سوی اوهام هدایتم کند
چرا که اگر عشق در آسمان نباشد
بر زمین ماندن را بیشتر دوست خواهم داشت
اگر این باد تغییر نیست
که بالهایم را میگشاید
آنگاه نه آن بادیست که در انتظارش هستم
نه همانیست که مرا تا آسمان خواهد کشاند
بیهودهوار به دنبال جذبه عشق میگردم
خواه در زمین باشد خواه به روی ماه
تا مهیایم کند
برای بودنی فوق، العاده
اگر عشق در آسمان نباشد
بر زمین ماندن را بیشتر دوست خواهم داشت
ولی اگر عشق بر زمین نباشد
بازگشت به آسمان را خوشتر دارم