ما در میان شهر و کلوپ هایش پرسه می زنیم
این شب ماست، این چنین برای هردویمان ساخته شده، اُه اُه
من چشم هایم را می بندم، و هر چیز زشتی را فراموش می کنم
بوسه ها برروی پوست،مانند یک خالکوبی عشق، اُه
چیزی که مابین ماست، تصاویری که هرگز فراموش نمی شوند
و نگاهت به من نشان می دهد، که این زمان ماست
از نفس افتاده طی شب
تا زمانی که روزی نو بیدار(طلوع) میشود
بی نفس به سمت بیرون
چشمات مرا بیرون می کشند
بی نفس طی شب
چیزی را که عشق با ما می کند احساس می کنم
بی نفس، بدون سرگیجه، سینمایی بزرگ برای ما دوتا
ما امروز ابدی هستیم، با هزاران احساس خوشحالی
همه چیزی که من هستم، با تو قسمت می کنم
ما جدای ناپذیر هستیم، به طرزی جاودان
بیا و دستم را بگیر و با من برو
بیا ما بر مرتفع ترین بام جهان صعود خواهیم کرد
چنگ می زنیم به آنچه مادو را کنار هم نگاه داشته
تو به درستی محتاجی، پوست برروی پوست مست
به آغوشم بیافت و چتر نجات باز می شود، اُه، اُه
تمام چیزی که می خواهم، اینجاست، آزادی بزرگ و خالص، بسیار نزدیک
نه نمی خواهیم از اینجا دور شویم، همه چیز عالیست
از نفس افتاده طی شب
چیزی را که عشق با ما می کند احساس می کنم
بی نفس، بدون سرگیجه، سینمایی بزرگ برای ما دوتا
ما امروز ابدی هستیم، با هزاران احساس خوشحالی
همه چیزی که من هستم، با تو قسمت می کنم
ما جدای ناپذیر هستیم، به طرزی جاودان
بیا و دستم را بگیر و با من برو
از نفس افتاده
اشتیاق برروی پوستم مانند نبض می زند
از نفس افتاده طی شب
چیزی را که عشق با ما می کند احساس می کنم
بی نفس، بدون سرگیجه، سینمایی بزرگ برای ما دوتا
ما امروز ابدی هستیم، با هزاران احساس خوشحالی
همه چیزی که من هستم، با تو قسمت می کنم
ما جدای ناپذیر هستیم، به طرزی جاودان
بیا و دستم را بگیر و با من برو