دیگه چه حرفی برای گفتن باقی مونده؟
این دعاها دیگه فایده ای ندارن
تک تک کلمات، میون شعله ها از بین میرن
دیگه با این خرده شکسته های روی زمین چیکار باید کرد؟
انقدر ازت خواهش کردم که صدام رو دارم از دست میدم
چون مدام تنم لرزیده
انقدرعذاب کشیدم که دارم میشکنم
دارم این رویاهایی که دود میشن و میرن هوا رو تماشا میکنم
بذار از میون این خاکسترها، زیبایی بیرون بیاد
بذار از میون این خاکسترها، زیبایی بیرون بیاد
و وقتیکه به درگاه خدا دعا کنم تنها چیزی که ازش میپرسم اینه که
میشه از میون این خاکسترها زیبایی بیرون بیاد؟
میتونی با این اشکها آتش روحم رو خاموش کنی؟
چون من اینجا بهت احتیاج دارم
چون مدام تنم لرزیده
انقدرعذاب کشیدم که دارم میشکنم
دارم این رویاهایی که دود میشن و میرن هوا رو تماشا میکنم
بذار از میون این خاکسترها زیبایی بیرون بیاد
بذار از میون این خاکسترها زیبایی بیرون بیاد
و وقتیکه به درگاه خدا دعا کنم تنها چیزی که ازش میپرسم اینه که
میشه از میون این خاکسترها زیبایی بیرون بیاد؟
میشه از میون این خاکسترها زیبایی بیرون بیاد؟