As You Turn Away [Persian translation]

رو به روی هم ایستادیم

توی آغوشت پیچیده شدم

نمی خوام اجازه بدم بری

ولی تو پیش از این رفتی

گونه امو می بوسی

نرم و ملس

می تونم توی چشمات بخونم

عزیزم،این خداحافظی ماست

چیز بیشتری نیست برای گفتن

چیزی برای شکستن باقی نمونده

برای رسیدن بهت ادامه می دم

به این امید که شاید بمونی

چیز بیشتری برای دادن نیست

چیزی باقی نمونده که بگیرم

برای رسیدن بهت ادامه میدم

رسیدن بهت

همینطور که ظردم می کنی

اجازه می دم از دستم در بره

می تونم دوباره حس کنم

هیچ چیز به اندازه ی

آخرین لمس صدمه نمی زنه

حالا ما نمی تونیم دوست بمونیم

چون من فکر نمی کنم بتونم تو رو ببینم

در حالی که می دونم کجا بودیم

امیدوارم بفهمی

چیز بیشتری نیست برای گفتن

چیزی برای شکستن باقی نمونده

برای رسیدن بهت ادامه می دم

به این امید که شاید بمونی

چیز بیشتری برای دادن نیست

چیزی باقی نمونده که بگیرم

برای رسیدن بهت ادامه میدم

رسیدن بهت

همینطور که طردم می کنی

یک قدم بر می داری قلبم داره می شکنه

یه قدم دیگه دستام دارن می لرزن

در داره بسته می شه

و من نمی تونم تغییرش بدم

چیز بیشتری برای گفتن نیست

چیزی برای شکستن باقی نمونده

چیز بیشتری برای دادن نیست

چیزی باقی نمونده که بگیرم

برای رسیدن بهت ادامه میدم

رسیدن بهت

همینطور که طردم می کنی

همینطور که طردم می کنی

همینطور که طردم می کنی

همینطور که طردم می کنی