ماههاست که چه حرفهای شیرینی آماده کردم برایت
چه آسان است سخن گفتن وقتی کسی نمیشنودت
در سرم صدای غریبهای که بی وقفه فریاد میکند و فرامیخواند
بر چهرهام لبخند کشدار و ساختگیِ داروی ضدافسردگی
"نرو چنین خدا را، نرو چنین
کمی پیشم بنشین" نتوانستم بگویمت
کاش سرم را به شانهات تکیه میدادم، میگریستم
میبوسیدم، میبوییدمت
(2x)
نکردم، شرم کردم
تو مرا نگاه نکن، هوایم نیمه ابریست، شادم اگر شادی
هر چه باشد، امشب تنها یک دوست خوب قدیمی هستم
در سرم صدای غریبهای که بی وقفه فریاد میکند و فرامیخواند
بر چهرهام لبخند کشدار و ساختگیِ داروی ضدافسردگی
"نرو چنین خدا را، نرو چنین
کمی پیشم بنشین" نتوانستم بگویمت
کاش سرم را به شانهات تکیه میدادم، میگریستم
میبوسیدم، میبوییدمت
(2x)
نکردم، شرم کردم
هربار که جانت سوخت باز زنگ بزن
اگر میتوانستم باز اشکهایت را پاک میکردم، نتوانستم بگویم
"نرو چنین خدا را، نرو چنین
کمی پیشم بنشین" نتوانستم بگویمت
کاش سرم را به شانهات تکیه میدادم، میگریستم
میبوسیدم، میبوییدمت
(2x)
نکردم، شرم کردم