من برای عشقم هستم و عشقم برای من است
ای پرنده ی کوچک آوازخوان دیگر سوال نکن
دیگر کسی را خسته نکن و نیازار
من برای عشقم هستم و عشقم برای من است
عشقم ندا داد و گفت زمستان رفت
و قمری برگشت و سیب شکوفه داد
و بر در خانه ام شبنم و فجر نشسته است
و با چشمان تو بهارم نورانی و شیرین شده است
عشقم مرا صدا کرد و بدون هیچ سوالی آمدم
خواب را از چشمانم ربود و آرامش مرا بر هم زد
من او را دنبال میکنم به هر کجا که برود
ای خورشید عاشقان از داستان ما غزلی بخوان