دست ها، همه چیز همیشه با دست ها شروع می شود
و تو هنوز به او نگفته ای که عاشقش هستی حتی با وجود اینکه این را می داند
و سپس تنها وقتی که او باشد می توانی نفس بکشی و به همه چیزهایی که نبوده ای تبدیل می شوی
به آنی تبدیل می شوی که او می خواهد اما هرگز برای تو کافی نیست، هرگز
عشق تو تلخ است، ای عشق من و تنها خدا می تواند جلوی آنرا بگیرد
اما این عشق در دستان تو حتی بدون آسمان هم پرواز می کند
عشق بدون عشق، عشقی است که من ندارم و عشقی است که اگر تو نخواهی به ثمر نخواهد نشست
همچو عشق بزرگی که درون یک دروغ نهفته است و آینده ای ندارد
فردا، فردا چه خواهد شد
اگر برای ما دوتا فردایی نباشد دوباره به زندگی همیشگی ام باز خواهم گشت
اما بی تو دیگر چیزی نخواهم داشت، هیچ چیز
عشق تو تلخ است، ای عشق من و تنها خدا می تواند جلوی آنرا بگیرد
اما این عشق در دستان تو حتی بدون آسمان هم پرواز می کند
عشق بدون عشق، عشقی است که من ندارم و عشقی است که اگر تو نخواهی به ثمر نخواهد نشست
همچو عشق بزرگی که درون یک دروغ نهفته است و آینده ای ندارد
عشق تو تلخ است، ای عشق من، عشقی غریب و عشقی از دیوانگی که فردایی ندارد، هیچ فردایی