پوست او همانند ساتن است
بسیار صاف و سفید است
چشمانش همانند قهوه ی سیاه است
همه ی آنچه امشب نیاز است
پیراهن بلندی امشب پوشیده است
نمی دانم درونش چه چیزی پنهان شده است
و می دانم که آنها می گویند کمی از او بسیار است
اما من می خواهم او را خیلی دوست داشته باشم
عشق ، عشق کولی ، عشق کولی ، عشق کولی
کوپاکابانا ، با گیتار من ، با گیتار من بخوان
عشق کولی عشق کولی عشق کولی
می دانی که مرا خواهان خودت کردی ، مرا خاطرخواهت کرده ای ،
تو مرا اغوا میکنی که بخواهمت ....
آیا در مورد این دختر زیبا چیزی شنیده اید؟
با لبخندی شیطنت آمیز چگونه او را صدا می کنند
موهای طلایی دارد ، مانند افسانه ها
همه امشب نظاره گر او هستند
من شانس خود را امتحان می کنم خجالتی نخواهم بود
اگر با او برقصم
بخت با من یار است
پیراهن بلندی امشب پوشیده است
نمی دانم درونش چه چیزی پنهان شده است
و می دانم که آنها می گویند کمی از او بسیار است
اما من می خواهم او را خیلی دوست داشته باشم
عشق ، عشق کولی ، عشق کولی ، عشق کولی
کوپاکابانا ، با گیتار من ، با گیتار من بخوان
عشق کولی عشق کولی عشق کولی
می دانی که مرا خواهان خودت کرده ای ، مرا خاطرخواهت کردی
تو مرا مجبور میکنی که بخواهم ....