[تهم و سوگند]
فکر کرده اولیه
فکر کرده خبریه
نمیدونه با من بودن
یه خورده خطریه
فکر کرده مال اونم
می خواد که باش بمونم
نمیدونه از اونام
رویاهاش شعر گونه ست
چون من فقط
خودمو میشناسم
اصلنم
مهم نیست واسم
که تو چقدر خوبی و
چقدر معروفی و
چقدر مغروری تو
امّا
(دلمو میبره (اون چشات
(میبره (اون نگات
(میبره (اون صدات
میـبره دلمو
(دلمو میبره (اون نگات
(میبره (اون چشات
(میبره (اون صدات
میـبره دلمو دلمو
[تهم]
هر بار میگم این بار
آخره
خودمم نمی تونم که بکنم
باورش
[سوگند]
میخوام بذارمش تو لیست پیچ
چون بودنش برام خوب نیست که هیچ
میترسم بیفتم به دام
نمیدونم که چرا
[تهم و سوگند]
(دلمو میبره (اون چشات
(میبره (اون نگات
(میبره (اون صدات
میـبره دلمو
(دلمو میبره (اون نگات
(میبره (اون چشات
(میبره (اون صدات
میـبره دلمو دلمو