یک قدم به عقب،با شهری که نور خورشید اونو فرا گرفته.[درحالیکه نور خورشید شهر رو فرا گرفته]
دیگه نمیتونم عشقو رد کنم(توی عشق شکست بخورم) و اونو هدر بدم.
یکی و نه بیشتر،روحم خارج از کنترله.
چرا زندگیم اینجوریه،مثه یه نفرین عجیب.
من به تو وابسته ام.
و من الان اینجام،دوست حساس تو،نمیتونم دنبال کنم،
قصه ی پایان ناپذیر.
بذار من برم،قلبی برای هردومون هست.
لازمه که شاد باشیم،باور کنی یا نه،
من به تو وابسته ام.
و من الان اینجام،دوست حساس تو،نمیتونم دنبال کنم،
قصه ی پایان ناپذیر.
اینجام ، دارم اسم تو رو فریاد میزنم.
تنها در تنهایی،من به تو وابسته ام.
نور میره، و تو میری،نمیتونم باشم
یه روز دیگه،یه روز دیگه بی تو...
و من الان اینجام،دوست حساس تو،نمیتونم دنبال کنم،
قصه ی پایان ناپذیر.
اینجام ، دارم اسم تو رو فریاد میزنم.
تنها در تنهایی،من به تو وابسته ام.