روی پشت بام نشستیم، روی همه ستاره ها اسم گذاشتیم
همه کبودیها را سهیم شدیم، و همه زخمها را نشان دادیم
امید هم نشانههایی داره، دست تو توی دستم، و میخونیم
«زندگی طرح زیبا و غریبی دارد»
و به نظر میرسید زمان میگه
«دنیا و همه سنگینیاش را فراموش کن»
اینجا فقط میخوام بمونم
روز شگفت انگیز، روز شگفت انگیز
روی پشت بام نشستیم روی همه ستاره ها اسم گذاشتیم و
جایی رو بهم نشون دادی که میشه اونجا خودت باشی *
و نما، تمام راه شیری
توی چشمهات، من رفتم به دوردست
و توی آغوشت، میخوام فقط تاب بخورم
روز شگفت انگیز، روز شگفت انگیز
روز شگفت انگیز، روز شگفت انگیز
آههههههههههههههههه
آههههههههههههههههه
و پرسیدم
پرنده های توی شعر هم میتونن ساز بگیرن؟
میشه در آشفتگی، فرصت استراحتی هم باشه؟
آه، خدا را شکر، حتما دعام به گوشش رسیده
چون الان میخوام که همیشه چنین حسی داشته باشم
روز شگفت انگیز، روز شگفت انگیز
روز شگفت انگیز، روز شگفت انگیز
آره، امروز...