شاید به اندازه ای که میتوانستم به تو عشق نورزیدم
و شاید به اندازه لازم با تو خوش رفتاری نکردم
اگر باعث شدم حس درجه دوم بودن داشته باشی دختر متاسفم که کور بودم
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
و شاید در تمام آن اوقات تنهایی و تنهایی
از تو بخوبی تیمارداری نکردم
و حدس میزنم هرگز به تو نگفتم
چقدر خوشحالم که تو به من تعلق داری
باید چیزهای کوچکی را بر زبان میراندم و انجام میدادم
من هرگز در این مورد وقت کافی صرف نکردم
ولی تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
بمن بگو
بمن بگو که عشق انگبینی تو نمرده است
و فرصتی دگر
و فرصتی دگر بمن عطا کن
تا تو را خوشنود سازم
تو را خوشنود خواهم ساخت
باید چیزهای کوچکی را بر زبان میراندم و انجام میدادم
من هرگز در این مورد وقت کافی صرف نکردم
ولی تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی