شاید به اندازه لازم با تو خوش رفتاری نکردم
شاید به اندازه ای که میتوانستم به تو عشق نورزیدم
باید چیزهای کوچکی را بر زبان میراندم و انجام میدادم
من هرگز در این مورد وقت کافی صرف نکردم
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
شاید در تمام آن اوقات تنهایی و تنهایی
از تو بخوبی تیمارداری نکردم
و حدس میزنم هرگز به تو نگفتم
چقدر خوشحالم که تو به من تعلق داری
اگر باعث شدم حس درجه دوم بودن داشته باشی دختر متاسفم که کور بودم
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
بمن بگو
بمن بگو که عشق انگبینی تو نمرده است
و فرصتی دگر
و فرصتی دگر بمن عطا کن
تا تو را خوشنود سازم
~~~~~~~~
باید چیزهای کوچکی را بر زبان میراندم و انجام میدادم
من هرگز در این مورد وقت کافی صرف نکردم
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
تو همواره در ذهن و خاطرم بودی
به اندازه لازم با تو خوش رفتاری نکردم
شاید به اندازه ای که میتوانستم به تو عشق نورزیدم
باید چیزهای کوچکی را بر زبان میراندم و انجام میدادم
من هرگز در این مورد وقت کافی صرف نکردم
شاید در تمام آن اوقات تنهایی و تنهایی
از تو بخوبی تیمارداری نکردم
و حدس میزنم هرگز به تو نگفتم
چقدر خوشحالم که تو به من تعلق داری