میخوام بگم که ما تلاشمون رو کردیم
میخوام همه ی اینها رو گردن زندگی بندازم
شاید ما جفتِ همدیگه نبودیم
ولی نه،این حقیقت نداره
حالا میتونیم هر چقدر که میخوایم انکار کنیم
اما به وقتش احساسمون معلوم میشه
چونکه بلاخره دیر یا زود
بهت زده میشیم که چرا تسلیم شدیم
ولی واقعیت اونیه که همه میدونن
تقریبا،تقریبا هیچوقت کافی نیست
خیلی نزدیکیم به عاشق شدن
اگه میدونستم که تو من رو دوست داری .... ا
به همون اندازه که من تو رو دوست دارم
اون موقع شاید دیگه ما مثل دو تا دنیای جدا افتاده نبودیم
بلکه اینجا توی آغوش هم بودیم
آره ، ما تقریبا فهمیده بودیم عشق چیه
ولی تقریبا هیچ وقت کافی نیست
اگه میتونستم تو یه شب دنیا رو تغییر بدم
دیگه هیچ خداحافظی ای باقی نمیذاشتم
تو دقیقا همون جایی که وایستاده بودی می ایستادی
و ما به شانسی که لیاقتش رو داشتیم می رسیدیم
حالا هرچقدر که دوست داری انکارش کن
ولی به موقعش احساسمون معلوم میشه
چونکه بلاخره دیر یا زود
بهت زده میشیم که چرا تسلیم شدیم
ولی واقعیت اونیه که همه میدونن