پسر ،تمام این مدت وجود داشته
و من نمی تونم تو رو از ذهنم خارج کنم
هیچ کس نمی دونه جز خودم
به عکست زل می زنم
هنوز با تی شرت تو که جا گذاشتی می خوابم
و هیچ کس اینو نمی دونه جز خودم
هر روز اشکامو پاک می کنم
خیلی شبها دعا کردم برات که بگی
باید تعقیبت می کردم
باید سعی می کردم ثابت کنم
که تو تمام چیزی بودی که برام مهم بود
همه شبها اون چیزی رو که درونم نگه داشته بودم باید می گفتم
و شاید می تونستم مجبورت کنم که باور کنی
که تمام چیزی که داشتیم ، همه ی چیزی بود که نیاز داشتیم
دوستام فکر می کنن من دارم ادامه می دم
ولی حقیقت اینه که اونقدر محکم نیستم
و هیچ کس اینو نمی دونه جز خودم
تمام کلماتی رو که گفتی
توی یه جعبه زیر تختم نگه داشتم
و هیچ کس نمی دونه جز خودم
ولی اگر تو خوشحالی من یه جوری ازش می گذرم
ولی حقیقت اینه که داشتم فریاد می زدم
باید تعقیبت می کردم
تو باید سعی می کردی ثابت کنی
که تمام چیزی هستی که برای من مهمه
اوه تو باید تمام چیزهاییی رو می گفتی
که من درونم نگه داشتم
و شاید تو می تونستی منو مجبور کنی که باور کنم
دختر چیزی که ما داشتیم
چیزی که ما داشتیم ، چیزی که ما داشتیم
چیزی بود که بهش نیاز داشتیم