خورشید مانند مرکب طلوع میکنه
برای من چشم بهم زدن سخته
من دارم سقوط میکنم
چند تا کلمه احمقانه نوشتم
قبل اینکه عقلم رو از دست بدم
و تو رو صدا زدم
شیرینی تلخی داره
دنبال خاطرات بودن
بهشت آبی
من بهت نیاز دارم ولی آزار دهنده ست
ک احساس کنم انگار مستحق
سلاح تو هستم
چرا قصه جن و پری همیشه شکست میخوره عزیزم؟
توی تاریکی زمزمه میکنم منو حفظ کن
تو رو از ته [دل] دوست دارم
وقتی مستم تو رو صدا میزنم ک مستت کنم
چون پیشم نیستی این کارو میکنم
این درد تنها چیزیه ک من نمیتونم دست رد به سینه ش بزنم
اونا بهم هشدار دادن اما من فکر کردم فقط ی مشت اخبار ساختگی بودن
من تو رو صدا می زنم
وقتی مستم
اگه تو دشمن منی
پس شاید من خیلی ضعیف تر از اونی هستم ک بتونم اینو ببینم
سینه م تو آتیش میسوزه
ولی نمیذارم سرم
اینو باور کنه
اگه این فقط ی رویاست
وسطش منو بیدار نکن
جدی میگم
تو خیلی بهم دروغ گفتی
ولی حقیقت وسط نوشته هات بود
من اونو خوندم
چرا قصه جن و پری همیشه شکست میخوره عزیزم؟
توی تاریکی زمزمه میکنم منو حفظ کن
تو رو از ته [دل] دوست دارم
وقتی مستم تو رو صدا میزنم ک مستت کنم
چون پیشم نیستی این کارو میکنم
این درد تنها چیزیه ک من نمیتونم دست رد به سینه ش بزنم
اونا بهم هشدار دادن اما من فکر کردم فقط ی مشت اخبار ساختگی بودن
من تو رو صدا می زنم وقتی مستم
صدات میزنم وقتی مستم
صدات میزنم وقتی ...
قوی ام