چطوری میتونم بذارم راتو بکشی و بری،
بذاری بری بدون نشان و ردی،
در حالی که من اینجا ایستادم و تو هر نَفَسم با تو هستم؟ آه1
تو تنها کسی هستی که واقعا و همه جانبه منو میشناخت.
چطور میتونی همینطوری راتو بکشی و از کنارم بری
در حالی که تنها کاری که ازم برمیاد، تماشاکردن رفتنته
برای اینکه ما خنده و درد رو با هم در میون گذاشته بودیم
حتی اشکهامون رو هم با هم شریک بودیم؟
تو تنها کسی هستی که واقعا و همه جانبه منو میشناخت.
آه، الان یه نگاه بهم بنداز،
خب، چیزی که مونده فقط یه فضای خالیه
و اینجا چیزی باقی نمونده که یادآوری باشه
از اون چهرهت حتی یه خاطره
پس، الان یه نگاه بهم بنداز،
چون چیزی که مونده فقط یه فضای خالیه
و به من برگشتنت، بر خلاف انتظاراته
چیزی که باید باهاش روبرو بشم، اینه.
کاش میتونستم کاری کنم که فقط برگردی نگاه کنی2
برگردی و ببینی که کارم گریهست
خیلی چیزها هست که باید بگم بهت
برای چراش دلیلهای زیادی هست
تو تنها کسی هستی که واقعا و همه جانبه منو میشناخت.
پس، الان یه نگاه بهم بنداز،
خب، چیزی که مونده فقط یه فضای خالیه
و اینجا چیزی باقی نمونده که یادآوری باشه
از اون چهرهت حتی یه خاطره
حالا، الان یه نگاه بهم بنداز،
چون چیزی که مونده فقط یه فضای خالیه
اما تنها کاری که میتونم بکنم، منتظرت بودنه
چیزی که باید باهاش روبرو بشم اینه.
الان یه نگاهِ خوب بهم بنداز
چون من اینجا همچنان [منتظر] میایستم
و به من برگشتنت، خلاف همهی انتظاراته
بایستی که بختمو باهاش امتحان کنم.
الان یه نگاه بهم بنداز!
1. اصلی: هر نفسم رو با تو میکشم2. این جا چرخیدن یا دور زدن به کار برده و منظورش این نیست که کاش می تونستم کاری کنم که برگردی، نتونستم جایگزین مستقیمی تو فارسی پیدا کنم، تو فارسی بیشتر: برگشتن، گردن چرخاندن، به عقب نگاه کردن هست