الان که شناختم
عشقی به شیرینی عشق تو
عشقی عمیق و کامل
مثه عشق تو
اشتیاق برای لبات
درد از حسادت
بعد از دوست داشتنت
از من چی باقی مونده
سر و دل و روحم
با عشق نیرو گرفته
من فراموش کردم
که خدایی اون بالا بود
و در عذاب بودم
واسه چیزهایی که
نمی تونستم ببینم
بعد از دوست داشتنت
از من چی باقی مونده
ترکم کن تا ببینی
که صدام خاموش می شه
و حس لامسه ام
به سردی سرمای زمستون
ترکم کن تا ببینی
چشمام بارونی می شه
و نیاز به داشتنت
در درونم موج می زنه
و منو دیوونه می کنه
انقدر دوست دارم
که قلبم پاره پاره می شه
اما این دردش کمتر
از درد جدایی از توئه
پس این عشق تا ابد باقی می مونه
دنیای دیگه ای نیست
که ارزش اینو داشته باشه
که به خاطرش از تو عبور کنم
بعد از در آغوش گرفتنت
بعد از بوسیدنت
بعد از دوست داشتنت