نمی دونم چطوری اتفاق افتاد
دیگه گارد نگرفتم
قسم خورده بودم که دیگه عاشق نشم ولی ایندفعه سخت عاشق شدم
حدس میزنم باید دیده باشم که داره میاذ
سورپرایزم کرد
نگاه نمیکردم که کجا دارم میرم
افتادم توی چشمای تو
تو اومدی توی دنیای پرهرج و مرج من
مثل یک بخت خنک و تطهیر کننده
قبل از اینکه بفهمم چه اتفاقی افتاده
تو در رگهای من جریان داشتی
من به تو معتادم
گرفتار عشق توام
مثل یک داروی قوی
که نمی تونم به اندازه ی کافی ازش بردارم
در چشمان تو گم شدم
دارم در آبیش غرق می شوم
غیرقابل کنترل
چکار می تونم بکنم؟
من به تو معتادم
وقتی شب از پنجره می وزد
و دور اتاق می رقصد
و من رو هیپنوتیزم می کند
با بوی عطر به اوج می رسم
نمیتونم الان بدون تو زندگی کنم
اوه می دونم که عقلمو از دست می دم
یک شبم تنها دوام نمیارم عزیزم
نمی تونم درد رو تحمل کنم
من به تو معتادم
گرفتار عشق توام
مثل یک داروی قوی
که نمی تونم به اندازه ی کافی ازش بردارم
در چشمان تو گم شدم
دارم در آبیش غرق می شوم
غیرقابل کنترل
چکار می تونم بکنم؟
من به تو معتادم
من به تو معتادم
من به تو معتادم