نمی دانم کجا پیدایت کنم
نمی دانم چه طور بهت برسم
صدایت را در باد می شنوم
تو را زیر پوستم حس می کنم
درون قلبم و روحم
منتظرت هستم
آداژیو1
تمامی این شب ها بدون تو
تمامی رویاهای من درباره ی توئه
صورتت رو می بینم و لمس می کنم
در آغوشت میوفتم
وقتی زمان درست فرا برسد میدانم
که در بازوان من جای خواهی گرفت
آداژیو
چشمانم رو می بندم و راهی می یابم
نیازی به دعایم نیست
تا این جا آمده ام
تا این جا به سختی جنگیده ام
چیز دیگری برای توضیح وجود ندارد
می دانم تمام چیزی که باقی می ماند
پیانوئیست که می نوازد
اگر می دونی چه طور پیدایم کنی
اگر می دونی چه طور بهم برسی
قبل از این که این نور محو بشه
قبل از این که ایمانم تموم بشه
تنها مردی باش که میگه
که صدای قلبم رو خواهی شنید
که زندگی خودت رو می دهی
همیشه می مانی
اجازه نده این نور محو بشه
اجازه نده ایمانم تموم بشه
تنها مردی باش که می گه
که باور داره
من رو به این باور برسون
که رها نخواهی کرد
آداژیو
1. قسمتی از یک قطعه موسیقی که با ریتم کند و آرام نواخته می شود