در خود میپیچم به بویات، وقتی میروی
مثل پیلههای ابریشم
گل میدهد بوی خوبت روی لباسام
ریشه میکند در جان من
خانهام آن جاست که مهماناش تو باشی
گل گلداناش تو باشی
مهتاب من آن جاست که روی تو باشد
که شب موی تو باشد
بیا شانههایات را
کودک نگاهات را
ببار از عشقهای آسمانی
بگو از زندگانی
صد گل میروید به قلبام، وقتی میآیی
به رنگ زرد و ارغوانی
میچینم گل برگها را، شاید که این بار
همیشه پیش من بمانی