current location : Lyricf.com
/
Songs
/
آوای گیاه [Aavaaye Giyaah] lyrics
آوای گیاه [Aavaaye Giyaah] lyrics
turnover time:2024-11-05 11:20:03
آوای گیاه [Aavaaye Giyaah] lyrics

از شب ریشه سر چشمه گرفتم و به گرداب آفتاب ریختم

بی‌پروا بودم دریچه‌ام را به سنگ گشودم

مغاک چنبش را زیستم

هوشیاری‌ام شب را نشکفت روشنی‌ام روشن نکرد

من

ترا زیستم شبتاب دوردست

رها کردم تا ریزش نور شب را بر رفتارم بلغزاند

بیداری‌ام سر بسته ماند: من خوابگرد راه تماشا بودم

و همیشه کسی از باغ آمد و مرا نوبر وحشت هدیه کرد

و همیشه خوشه چینی از راهم گذشت و کنار من خوشه‌ی راز از دستش لغزید

و همیشه من ماندم و تاریک

بزرگ من ماندم و هم‌همه‌ی آفتاب

و از سفر آفتاب سرشار از تاریکی نور آمده ام

سایه‌تر شده‌ام

و سایه‌وار بر لب روشنی ایستاده‌ام

شب می‌شکافد لبخند می‌شکفد زمین بیدار می‌شود

صبح از سفال آسمان می‌تراود

و شاخه‌ی شبانه‌ی اندیشه‌ی من، بر پرتگاه زمان خم می‌شود

Comments
Welcome to Lyricf comments! Please keep conversations courteous and on-topic. To fosterproductive and respectful conversations, you may see comments from our Community Managers.
Sign up to post
Sort by