خوابیدی بدون لالایی و قِصه
بگیر آسوده بخواب، بیدرد و غُصه
دیگه کابوسِ زمستون نمیبینی
توی خواب گُلای حسرت نمیچینی
دیگه خورشید چهرهتو نمیسوزونه
جای سیلییای باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی
قانونِ جنگلو زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینهها با مهربونی
تو تو جنگل نمیتونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره
خوابیدی بدون لالایی و قِصه
بگیر آسوده بخواب، بیدرد و غُصه
دیگه کابوسِ زمستون نمیبینی
توی خواب گُلای حسرت نمیچینی
دیگه خورشید چهرهتو نمیسوزونه
جای سیلییای باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی
قانونِ جنگلو زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینهها با مهربونی
تو تو جنگل نمیتونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره